عرض
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ
عرضِ من این استــــــــ
که دستمـ را نگیری اگر ،
عرضهی آدمـ شدن را همـ ندارمـ !
عرضِ من این استــــــــ
که دستمـ را نگیری اگر ،
عرضهی آدمـ شدن را همـ ندارمـ !
طبق مس و برنج و نقره و طلا و امثال آن . (فرهنگ جهانگیری )
(برهان ) (انجمن آرا). ماخوذ از هندی . طبق مس و نقره و طلا و جز آن .
(ناظم الاطباء). سینی فلزی . (فرهنگ نظام ). این لفظ مفرس از «تهال » هندی
است و حرف «ها» در آن نیم تلفظ است که در زبان فارسی نیست از این جهت به
«تال » مفرس گشته . لفظ مذکور را فقط شعرای فارسی که در هند بودند یا هند
را دیدند استعمال کردند و در واقع هندی است نه فارسی و من برای این ضبط
کردم که در شعر امیرخسرو و نثر ظهوری آمده است . (فرهنگ نظام ):
ز سیری بس که هندو سیرخور شد
همه تال برنجش تال زر شد.
امیرخسرو (از فرهنگ جهانگیری ).
امیرخسرو (از فرهنگ جهانگیری ).
چگونه برخیزم؟