تا واپسین لحظاتــــــــــ دستــــــــــ از هدایتـــــــــِ دشمن نشستــــــــــ .
نیوشای نصیحتـــــــــ اما نبودند !
تا واپسین لحظاتــــــــــ دستــــــــــ از هدایتـــــــــِ دشمن نشستــــــــــ .
نیوشای نصیحتـــــــــ اما نبودند !
پدر که "امیر المومنین" باشد ،
از پسر همـ کمتر از "نعمـ الامیر" انتظار نمیرود !
سرتـــــــ را
بر فرازِ نیزهها دیدن
آنقدرها همـ درد ندارد !
زمین که جای تو نیستــــــــــ !
علی در خانه دید ،
آنچه را که حسین در غربتــــــــ ندید :
هتکــــــــِ حرمتــــــــ به ناموس !
با خطِ کوفی
"وفا" نمیتواننوشتــــــــــ !
توضیحنوشت:
جدا از اینکه از روز 29 شهریور در قحطی نت به سر میبردم و پستهای آپ شده هم به لطف امکانات بیان و بلاگفا بودهاست، یک هفتهای است که سرماخوردگی تقریباً شدیدی دارم و البته شبی را رو به قبله گذراندم!!! زنده ماندن الانم را نیز مدیون دوستانی هستم که آن شب تمام تلاششان را برای پایین آوردن تب و قطع شدن لرزم به کار بستند! همزمان با بهبود نسبی سرماخوردگی توفیق اجباری 90 دقیقه جلوی کولر بودن نصیبم شد و دقیقاً از هفتم مهر تار صوتی ندارم! گاهی هم که صدایی مجال خروج از حنجره پیدا میکند، بسیار شبیه به صدای خروس تازهبالغشده است!!! از نظر دوستان که جانباز شیمیایی ام!
بزرگواران قصور را به پای غرور ننویسند...لطفاً!
دلها بیش از اندازه خون بود .
نعلِ تازه برای اسبـــــــــ هایتان، آخر چـــــــرا ؟!
با اهلِ حرمـ عهد کرد :
"نهضتـــــــــِـ ما با شیون و ناله و ذلت پیش نمیرود !"
+ "آنچه
باید بدانی" بالاخره فعال شد!
یکی با مشکــــــــــــ رفتـــــــــــ .
دیگری با اشکـــــــــــ آمد .
کربلایتــــــــــ
آنقدر به دلِ زینبــــــــ چنگـــــــــ نینداختــــــــــ ،
که همـ سفر شدن با قاتلتــــــــ !
ترکـــــِــ لبـــــــــ هایتـــــــــ به خـــــــون می نشستـــــــــ ،
وقتی که لبخند میزدی !
بگذار تکفیرتـــــــــــ کنند .
ما که میدانیمـ :
" مَن حارَبَکُمـ مُشرِکــــــــــ "
ششماهه را روی دستــــــــــ گرفتهای که چه ؟
حـــــــــسین !
اهلِ آتش که آبـــــــــــ نمیدهند !
پیراهنِ کهنه را پاره تر نکن حسین !
حرصِ این قوم بر غارتــــــــــ ، تازه و کهنه نمی شناسد !